سلام . بنده در دوران نوجوانی در مدرسه از همکلاسیهام مورد توهین قرار میگرفتم و هیچی نمیگفتم وقتی هم به منزل میرفتم دعوا میشد بین من و خانواده و در بیرون خونه هم از بچه های کوچه مورد اهانت قرار میگرفتم مثلا افرادی از خودم کوچک بودن از اونها میترسیدم و میدیدم همه باهم دوست هستن ولی من تنها. علت این بود که مورد نفرت اونها بودم ومورد سرزنش قرار میگرفتم که چرا از خودم دفاع نمیکم در خیابان وقتی بچه ها بازی میکردند از انها دوری میکردم چون میترسیدم درگیر شوم و مرا بزنن بعد در مدرسه فوتبال بازی میکردن ولی من بازی نمیکردم چون میترسیدم بد بازی کنم و مورد اهانت قرار بگیرم در این دوران در خانه محبت بود ولی در بیرون از خانه مثل مدرسه و ... خالی از اهانت بود و الان هم ۲۴ ساله هستم هیچ نیازی به ازدواج ندارم و ضعیت روحیم افتضاح هست گرایش پیدا کردم به همجنس خودم و سعی دارم این گرایش رو از بین ببرم ولی نمیشه شاید هم بگید ازدواج کنم نمیتونم نه از نظر مال بلکه اصلا هیچ میلی به ازدواج ندارم الانم گیر افتادم چکار کنم